رویكرد متولیان اندیشمند معبد «كونگ فو توآ» در چین به پدیدهی هوش و تیزهوشی
معنی هوش و تیزهوشی در معبد «كونگ فو توآ»
دکتر غلامعلی افروز
رویكرد متولیان اندیشمند معبد «كونگ فو توآ» در چین به پدیدهی هوش و تیزهوشی
شاید با نگاه سطحی بتوان استفاده از آزمونهای هوش و مطرح كردن توانمندی انسانها در پرتو اصطلاح هوش را محدود به قرن بیستم و تلاشهای افرادی همانند گالتون و بینه فرض كرد، ولی حقیقت امر این گونه نیست و میتوان ریشهی سنجش هوش را از دویست و پنجاه سال قبل از میلاد مسیح مشاهده كرد، زمانی كه امپراتور چین در سرلوحهی فعالیتهای مدبرانهاش، ارزیابی از مسئولان مملكتی و گزینش چندوجهی در انتخاب آنان را در نظر میگرفت. با نگاهی عمیقتر میتوان سنجش هوش را به بانیان معبد كونگ فو توآ (1) منسوب كرد؛ معبدی باستانی كه به طور بنیادی امپراتور چین را راهنمایی میكرد و اهمیت سنجش هوش را در گزینش نخبگان (2)، به عنوان سردمداران حكومت، مطرح میساخت. این معبد اسرار فراوانی در درون خود پنهان كرده است.هرچند كه به صورت سنتی میتوان ظهور آزمونهای هوش را محدود به قرن بیستم و تلاشهای چشمگیر بینه و همكار گرانقدرش، سیمون، در كشور فرانسه، با نظارت آموزش و پرورش استثنایی، منسوب ساخت، ولی باید سهم فیلسوفان باستان همانند افلاطون (3)، كه بر تفاوتهای فردی تأكید كرده و رهبران بانفوذ همانند خاندان تی آنگ (4) به عنوان امپراتوری چین و دیدگاه معبد كونگ فو توآ كه به توسعهی مبانی نظری ماهیت هوش و جایگاه آن در توانمندی جسمانی و روانی تأكید داشتند، مدنظر قرار داد.
با تأكید بر اینكه در دوران باستان به صورت واضح به اصول و فنون روانسنجی در اندازهگیری هوش توجه نشده است، ولی مباحث شناختشناسی (5) در حیطهی دانش به صورت كل نگر (6) و شناخت شناسی در حیطهی هوش به صورت جزءنگر (7) باعث شد تا مبنای نظری هوش و اهمیت آن در اذهان نمایانتر شود؛ به عبارتی دیگر، در دوران باستان به سه موج متفاوت تحت عنوان عقاید فیلسوفان باستان، به خصوص افلاطون، رهنمودهای معبد توآ و اقدامات امپراتوران چین توجه میشده است.
افلاطون، در كتاب جمهوریت، به تفاوتهای فردی توجه فزایندهای كرده است. وی به گونهای صریح در كتاب خویش، افراد را به سه گروه انسانهای طلایی، نقرهای و آهنی تقسیم كرده و ویژگیهای خاصی را برای هركدام از آنها برشمرده است. گروه اول یا انسانهای طلایی، به دستهای از افراد اطلاق میشود كه استعدادهای فراوانی داشته و به عنوان نوابغ یا سرآمد شناخته میشوند. این افراد از قوهی ذهنی (8) بسیار بالایی برخوردار بوده و به عنوان بانیان و سردمداران كشور شناخته میشوند.اگر این افراد ممتاز یا نخبه، اصول اخلاقی را رعایت كنند، میتوان به آنها اصطلاح نیكاندیشان را اطلاق كرد كه در آنصورت به راحتی میتوان زمام امور را به دست آنها سپرد. انسانهایی كه قوای ذهنی چشمگیری دارند، دارای توان ذهنی كوتاه مدت و بلندمدت بوده، از قوهی استدلال و قضاوت بالایی برخوردار بوده و به راحتی میتوانند تفكر عمیق و هدفمندی را در راستای بهبود و اصلاح انسانها، مملكت و حتی شهروندان به كار گیرند. به هر میزان كه این افراد از قوای ذهنی بالاتر و ارزشهای اخلاقی بیشتری برخوردار باشند، بیش از پیش عهدهدار مشاغل حساستر و مهمتریاند. (كوپر (9)، 1999).
از دیدگاه افلاطون، كه انسانهای طلایی را معادل با «نخبگان با اخلاق» میداند، انسانهای نقرهای، به عنوان افرادی محسوب میشوند كه باید در زمینههای اجرایی به كار گرفته شوند و وظیفهی سرپرستی و نظارت دیگر افراد، یعنی انسانهای آهنی را درست گیرند. انسانهای نقرهای باید بتوانند بستر مناسبی را برای بروز قوای ذهنی انسانهای طلایی به وجود آورند.
از نظر افلاطون، پیشهوران، كشاورزان، آهنگران و تمامی افرادی كه باید از توانمندی جسمانی خویش استفاده كنند، به عنوان انسانهای آهنی محسوب میشوند. این افراد در مشاغل خاص و مهارتهای شغلی به توانمندی ذهنی بالا یا بسیار بالایی نیاز ندارند. انسانهای آهنی، كه اكثریت مردم را تشكیل میدهند، از توانمندی ذهنی متوسط و پایینتر از آن برخوردارند و میتوان اظهار كرد در حدود 80 درصد از جامعه در زمرهی انسانهای آهنی جای میگیرند.
دیدگاه افلاطون در حیطهی تفاوتهای فردی با تأكید بر قوای ذهنی و تقسیم بندی انسانها به سه گروه انسانهای طلایی (دارای قوهی ذهنی بسیار بالا)، انسانهای نقرهای (دارای قوهی ذهنی بالا) و انسانهای آهنی (دارای قوهی ذهنی متوسط و پایینتر از آن)، باعث شد تا از ماهیت هوش، به عنوان یك امتیاز یا موهبت الهی یاد شود و واژهی تیزهوش (10) (به فردی اطلاق میشود كه موهبت الهی یا قوای ذهنی بسیار بالا به آن اعطا شده است) به آنها عنوان شود.
افلاطون با تأكید بر معیار توانمندی ذهنی و تقسیم بندی افراد به سه گروه طلایی، نقرهای و آهنی، باعث شد تا در ارزشمندی انسانها برای به كارگیری از آنها و انتخاب شغلی به قوای ذهنی تأكید شود. این دیدگاه را میتوان با عنوان نظام شایستهسالاری تعریف كرد؛ نظامی كه در آن، افراد شایسته بااخلاق نیكو، در پستهای حساس مملكتی قرار میگیرند و مسئولیت برنامهریزی در سطوح متفاوت، به عهدهی آنها سپرده میشود. در این نظام به شناسایی تفاوتهای فردی و انطباق شاغل با شغل توجه فزایندهای مبذول میگردد.
در جایی دیگر، افلاطون اعتقاد دارد كه اگر از مردان طلایی به جای افراد نقرهای و از افراد نقرهای به جای افراد آهنی استفاده كنیم و توانمندی ذهنی و اخلاق نیكو را در گمارش افراد برای مشاغل حساس در نظر نگیریم، آنگاه حكومت با مشكل عظیمی روبه رو شده و وضعیت ناخوشایندی برای تمامی افراد به وجود میآید، در حالی كه اگر افراد آهنی به افزایش تولید و ارائهی خدمات مبادرت ورزند و افراد نقرهای به نظارت و سرپرستی انسانهای آهنی و تدارك امكانات برای افراد طلایی مبادرت ورزند، انسانهای طلایی میتوانند به عنوان رهبر، نقش مؤثری را در زمینههای مختلف ایفا كنند كه در این صورت بازدهی صنعت و كشاورزی، در پرتو آموزش و پرورش نخبگان افزایش یافته و رفاه و امنیت حاصل میشود. (دوبویس (11)، 1970).
شاید بتوان دیدگاه افلاطون در حیطهی طبقه بندی افراد براساس قوای ذهنی را به عنوان مبنایی برای طبقه بندیهای هوشی در قرن بیست و یك در نظر گرفت و جدول زیر را به عنوان نخستین جدول طبقه بندی افراد براساس قوای ذهنی (هوش) ملاحظه كرد:
منزلت اجتماعی |
میزان اهمیت در جامعه |
نسبت به كل |
میزان قوای ذهنی |
سطوح |
منزلت اجتماعی كاملاً چشمگیر |
اولویت اول |
0/01 |
بسیار بالا |
طلایی |
منزلت اجتماعی چشمگیر |
اولویت دوم |
0/14 |
بالا |
نقره ای |
منزلت اجتماعی در حد متوسط و پایین |
اولویت سوم |
0/85 |
متوسط و پایین |
آهنی |
دیدگاه افلاطون باعث شد تا سردمداران كشورهای مختلف بر اهمیت آموزش و پرورش انسانهای طلایی تأكید كرده و از آنها به عنوان سرمایههای انسانی یاد كنند. در برخی از كشورها و فرهنگهای باستانی، اعتقاد بر این بود كه مردان طلایی فقط از نسل پادشاهانند و انسان طلایی، حتماً از خاندان سلطنتی است. بنابراین، بیعلت نبود كه در برخی از كشورها، حتی آموزش و پرورش فقط به پادشاهان، شاهزادگان و دیگر درباریان اختصاص یافته بود. توسعهی دیدگاه افلاطون باعث شد تا شاهزادگان شایسته شناخته شوند و تحت آموزش و پرورش قرار گیرند، بدین ترتیب بهترین این افراد در مشاغل حساس و پستهای حكومتی قرار میگرفتند.
كشورهایی كه شایستهسالاری را در نظر میگرفتند، به شناسایی انسانها با قوای ذهنی بسیار بالا توجه كرده (شناسایی شایستگان) و به آنها آموزشهای ویژهای ارائه میكردند (آموزش و پرورش شایستگان) تا پس از مدتی امر خطیر هدایت و رهبری مردم را در چهار سطح محلهای، استانی، كشوری و ملی به عهده بگیرند (انتصاب انسانهای شایسته).
تمامی این مباحث، 385 سال پیش از میلاد مسیح در آكادمی شهر آتن مطرح شد كه افلاطون نیز به عنوان مدرس آكادمی، عقاید خویش را در كتاب «جمهوریت» مطرح كرد. از عقاید افلاطون و دیگر فیلسوفان باستانی، میتوان به این نتیجه رسید:
همچنان كه افراد بشر از نظر شكل و قیافهی ظاهری با یكدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز تفاوتهای آشكاری دارند. مطالعهی نوشتههای فلاسفه و دانشمندان قدیم نشان میدهد كه انسان حتی از گذشتههای بسیار دور، از تفاوتهای فردی آگاه بوده است، چنانكه افلاطون در كتاب جمهوریت، تفاوتهای فردی انسانها را مورد توجه قرار داده و اشاره كرده كه هر فرد باید به شغلی متناسب با استعدادها و تواناییهایش گمارده شود. او دربارهی تفاوتهای افراد، در كتاب جمهوریت خود اظهار میكند: «اشخاص به طور كاملاً یكسانی به دنیا نمیآیند، بلكه از نظر استعدادهای طبیعی با یكدیگر تفاوت دارند، یك شخص برای نوع خاصی از شغل و دیگری برای شغلی دیگر مناسب است». افلاطون حتی برای گزینش سربازان و نظامیان مناسب برای مدینهی فاضلهی خود، گونهای از «آزمون عملی» را پیشنهاد كرده است. (آناستازی (12)، 1958).
ارسطو شاگرد برجستهی افلاطون نیز، در نوشتههای خود تفاوتهای فردی و گروهی انسانها را از نظر تواناییهای مختلف مورد توجه قرار داده و به تفاوتهای موجود بین گروههای نژادی، اجتماعی و جنسیتی اشاره كرده است. (پاشاشریفی، 1381).
علاوه بر دیدگاه فلسفی افلاطون و دیگر فیلسوفان یونان باستان، میتوان به دیدگاه فلسفی كونگ فو توآ نیز توجه كرد. معبد كونگ فو توآ، معابدی باستانی بوده كه در آن به آموزش و پرورش عدهای خاص تأكید میشده است. این افراد، پس از گذراندن آزمونهای متفاوت، در معبد پذیرفته میشدند و تحت نظام آموزشی و پرورشی كونگ فو توآ قرار میگرفتند. در گزینش افراد برای آموختن كونگ فو توآ، ملاكهای گوناگونی در نظر گرفته میشد. این گونه ملاكها را میتوان به عنوان معیارهای اولیه در ساختارسازی آزمونهای هوش كلامی و عملی در نظر گرفت. از آنجایی كه در نظام آموزشی توآ، انسان به عنوان شاهكار جهان معرفی میشود كه دارای قدرتی نامحدود و زنجیرهای بیكران از شعور و اندیشه است و باید وی را در حریم معنویت جستجو كرد، در راستای پرورش این گونه توانمندیها، به انتخاب بهترین از بهترینها تأكید میشد.
متولیان معبد توآ، همگی از نوابغ بوده و از بین انسانهای برتر، گزیده میشدند. این افراد، علاوه بر قوای ذهنی بسیار مطلوب، از توانمندی جسمانی فزایندهای نیز برخوردار بودند و درواقع به تنیدگی تن و روان اشاره داشتند. بنابراین، این گونه مطرح میشود كه در معبد توآ، به پرورش تن و روان تأكید شده و روزانه برنامههای آموزشی و پرورشی بسیاری در راه افزایش توانمندیهای جسمانی، روانی و سپس تلفیق نیروهای جسمانی و روانی انجام میگرفت. با توجه به این امر، ضروری بود تا از بین داوطلبان برای ورود به معبد توآ، گزینشهای خاصی صورت پذیرفته و با استعدادترین افراد انتخاب و به شعار انتخاب بهترین از بهترینها، جامهی عمل پوشانده شود. متولیان معبد توآ، كلمهی كونگ فو را به عنوان «توسعهی توانمندی جسمانی و روانی» در نظر میگرفتند و كلمهی دانشكدهی انشا تن و روان را معادل معبد كونگ فو توآ میدانستند.
از آنجایی كه تعالیم سختی در این معبد آموزش داده میشد و نظام پرورشی قاطع و دقیقی برای دانشجویان این معبد طراحی شده بود، باید با استعدادترین افراد از بین انبوه داوطلبان انتخاب میشدند. این امر خطیر، باعث شد تا نخستین آزمونهای استعداد عمومی كه امروزه از آن به عنوان آزمون هوش یاد میشود، ساختارسازی و تهیه شود. با توجه به معبد توآ یا دانشكدهی انشا تن و روان، كه هدف از آن آموزش و توسعه كونگ فو بود، باید گزینش افراد بسیار حساس انجام میگرفت تا داوطلبان انتخاب شده بتوانند كونگ فو را به عنوان شیوهای برای طریقت دانایی فراگیرند. كونگ فو، به معنی «طریقت دانایی» است؛ بدین ترتیب كه كلمهی فونگ، به مفهوم توانایی و فو، به معنی شیوه، روش یا طریق است، از این رو، هر فردی توانایی فراگیری كونگ فو یا طریقت دانایی را نداشت (میرزایی، 1368).
دانشجویان دانشكدهی تن و روان و یا افرادی كه به عضویت در معبد توآ درآمده بودند، باید شیوههای افزایش دانایی را فراگرفته و روزانه، توانمندی جسمانی و روانی خویش را از طریق آموزشهای مداوم و طاقتفرسا افزایش میدادند. از آنجایی كه فلسفهی معبد كونگ فو توآ، بر این اصل استوار بود كه انسانهای محدود و یا نخبگان، دارای تواناییهای نامحدودند و آموزش و پرورش میتواند دانایی آنها را به ظرفیت نهایی نزدیك كند، حساسیت آزمونهای ورودی برای شناسایی استعدادهای خاص در بین بهترین از بهترینها، افزایش یافت، از این رو متولیان معبد برای گزینش هر داوطلب به عنوان دانشجو، در مجموع از وی حداقل 214 آزمون را به عمل میآوردند. انسان پیروز از این گونه آزمونهای متعدد جسمانی و روانی، مستعد پذیرش در دانشكدهی تن و روان بوده و میتوانست طریقت دانایی را تجربه كند.
حداقل زمان اجرای آزمونهای ورودی، كه امروزه از آن به عنوان آزمونهای تشخیصی (13) یاد میشود، سه ماه بود و در این زمان به انجام آزمونهای متفاوت پرداخته میشد. در برخی موارد خاص، آزمونهای ورودی تكرار میشد و وظایف و رفتارهای خاص، با دقت بیشتری مورد موشكافی دقیقتر قرار میگرفت. در انجام آزمونهای خاص، نه تنها به رفتار، بلكه به تفكر و حتی تصورات ذهنی داوطلبان نیز پرداخته میشد (دوبویس، 1966).
بانیان معبد توآ اعتقاد داشتند اندیشیدن، استدلال و تفكر در محور علوم عالم، با تولد اندیشهها همراه بوده و باید دانشجویانی در معبد توآ پذیرفته شوند كه اندیشهها را از طریق دانش زمان، متولد كرده و با ایجاد فرضیه و كشفیات منطقی، بتوانند موجبات تحولات انسان را در امواج حیران و سرنوشت نابسامان جهان هستی، جهت دهند. آنان اعتقاد داشتند كه دانشجویان فارغ التحصیل از معبد توآ، میتوانند مشكلات اجتماع را حل كرده و با كسب طریقت دانایی، به تولد اندیشهها دست یافته و به قدرت زدودن جهل و بهرهگیری از علم زمان برای حل مشكلات دست یابند. آنها باید انسانهایی متواضع و فروتن بوده تا ظرفیت انجام تمرینهای جسمانی را داشته، بتوانند توانمندیهای سیستم عضلانی و عصبی را افزایش داده و در نهایت بستر مناسبی را برای ظهور و خلق اندیشهها ایجاد كنند. (صرافنیا، 1371).
از این رو، چنانچه دانشجویان این معبد، با خلق اندیشهها در پرتو درك اندیشهها و شناسایی علوم زمان میتوانستند مشكلات انسانی و اجتماعی را شناخته و برایشان برنامههای كاربردی ارائه كنند، مدرك وست مایانه (14) واژهای كه به دانشجویان فارغ التحصیل از این معبد اطلاق میشد، به آنها داده میشد. تنها افرادی به این درجه دست مییافتند كه در آغاز، توانمندی جسمانی خویش را افزایش داده و سپس با توسعهی توانمندی روانی، به تلفیق این دو دست یابند. (مدنی، 1369).
از آنجایی كه فارغ التحصیلان این معبد، انسانهایی بودند كه قوای ذهنی بسیار بالایی داشتند، پرورش این گونه قوای ذهنی میتوانست آنها را در مبارزات فردی، مباحث علمی و اقدامات كاربردی در حل مشكلات زندگی یاری دهد. همانطوری كه اشاره شد انسانهایی كه دارای این قوای ذهنی ویژه بوده و آنها را پرورش میدادند، به دریافت درجهی وست مایانه نایل میشدند. درواقع، این افراد در مسیر مناسب آموزش و پرورش قوای ذهنی خویش گام برداشته بودند. با توجه به اینكه فارغ التحصیلان معبد فوق در تمامی صحنههای زندگی به عنوان موفقترین رهبرها محسوب میشدند و در صحنههای نظامی، مناسبترین حملات نظامی را در جنگ و گریز طراحی میكردند و در محله یا ایالت و استانهایی كه به مشاغل مدیریتی منسوب بودند، بالاترین بازدهی را در امور نظارت و سرپرستی به نمایش میگذاردند، امپراتوران چین نیز به دنبال انتصاب فارغ التحصیلان معبد كونگ فو توآ در امپراتوری خود بودند، زیرا كه میدانستند نخبگان فارغ التحصیل از این معبد، با دارا بودن فضایل اخلاقی، به دنبال حل مشكلات انسانی بوده و این گونه اقدامات را با استفاده از قوای ذهنی بسیار مطلوب كه در معبد مزبور پرورش یافته بود، صورت میدهند (كامكاری، 1383).
با گذشت زمان كه تعداد زیادی از فارغ التحصیلان دانشكدهی تن و روان یا معبد كونگ فو توآ، در نظام دربار امپراتوری مشغول به فعالیت شدند، به طوری كه اكثریت مشاوران نظامی امپراتور نیز، از این گونه فارغ التحصیلان بودند، طرحی نوین برای بررسی قوای ذهنی شهروندان به امپراتوری چین، در خاندان تی آنگ ارائه شد. در این طرح، به سنجش نخبگان، پس از آن پرورش این افراد و سپس گمارش آنها در یكی از چهار سطح محلهای، استانی، كشوری و ملی تأكید شد. این طرح، در 165 سال پیش از میلاد مسیح، در چین اجرا شد. درنهایت، طرح فوق، كه به صورت محدود در معبد توآ برای انتخاب دانشجویان علاقهمند انجام میگرفت، توسعه یافته و در حد وسیع به كار برده شد.
به عبارتی دیگر، امپراتور چین، مقدمات را برای اندازهگیری تواناییهای داوطلبان در موقعیتهای مهم فراهم ساخته و براساس قوانین كشوری، كسب حداقل نمره در آزمونهای جسمانی- روان شناختی را شرط لازم برای استخدام در نیروهای دولتی و سرویسهای حكومتی در نظر گرفت، این آزمونهای توانایی جسمانی و ذهنی، در چهار مرحلهی توانایی حسی، حركتی، ادراكی و تعقلی انجام میگرفت. (دوبویس، 1970، به نقل از ولمن (15)، 1992).
در سراسر كشور چین، مؤسسات اجتماعی كاملاً رسمی و ماهرانه (16) طراحی شده بودند تا بتوانند امتحانات (17) مرتبط با بررسی قوای ذهنی را برگزار كنند. در این گونه امتحانات كه داوطلب از چهار مرحلهی حسی، حركتی، ادراكی و تعقلی میگذشت، آزمونهای متفاوتی اجرا میگردید تا استعداد عمومی افراد مشخص و بهترین از بهترینها، شناخته شود.
در آزمونهای حسی، به اندازهگیری توانمندی اندام حسی داوطلبان پرداخته میشد، زیرا اعتقاد بر این بود كه نوابغ از اندام حسی قویتری برخوردارند و قوای ذهنی برتر میتواند حواس، حركت و ادراك بالاتری را به نمایش گذارد. در این مرحله به بررسی وضعیت شنوایی، بینایی، لامسه، چشایی و بویایی داوطلبان پرداخته و فقط آنهایی كه تیزی (18) در حواس را دارا بودند و میتوانستند توانمندی بالاتری را در دریافت محرك حسی نشان بدهند، جواز ورود به مرحلهی بعد را دریافت كرده و در معرض آزمونهای حركتی قرار میگرفتند. در مرحلهی آزمونهای حركتی، به مواردی از قبیل راه رفتن، توانمندی دویدن، قدرت عضلانی و هماهنگی عضلات پرداخته میشد و به گونهی كلی، توانمندی جسمانی در رفتارهای حركتی مدنظر قرار داشت. جواز ورود به مرحلهی سوم یا مرحلهی بعد، فقط درصورتی صادر میشد كه داوطلب، نمرات بالایی را در رفتارهای حركتی نشان دهد و توانمندی حسی- حركتی مطلوبی داشته باشد. در این مرحله، تمركز حواس (19) و میزان دقت (20)از مهمترین مباحثی بود كه مورد بررسی قرار میگرفت و ضرایب بالایی را در نمره گذاری به خود اختصاص میداد.
در مرحلهی سوم، آزمونهای ادراكی انجام گرفته و به هماهنگی بین اندام حسی، رفتارهای حركتی و سیستمهای عضلانی با اعصاب خودمختار و مركزی پرداخته میشد. در این مرحله، میتوان به آزمون تیراندازی و اسبسواری اشاره كرد كه علاوه بر مهارتهای حسی- حركتی، به مهارتهای ادراكی نیز نیاز داشته و هماهنگی بین عضلات، در راستای پردازش اطلاعات برای واكنش مناسب و سریع، مدنظر قرار میگرفت. آزمون زمان واكنش از دیگر آزمونهای روانی بود كه در این مرحله به كار برده میشد. لازم به ذكر است كمتر از پنج درصد از داوطلبان به مرحلهی چهارم میرسیدند و توانمندیهای حسی، حركتی و ادراكی مطلوبی را نشان میدادند.
در مرحلهی نهایی، كه از آن به عنوان سختترین مرحله یاد میشود، موفقیت در پاسخگویی به سؤالات شفاهی مدنظر بود. بدین ترتیب كه از آزمودنی سؤالاتی در حیطهی هندسه، علوم تجربی و ریاضیات شده و دانش وی در گسترهی مهارتهای زندگی و فراگیری علوم نظری و عملی مشخص میشد. در مرحلهی چهارم، بر تواناییهای كلامی تأكید شده و با استفاده از سؤالات پیشرونده، قوهی ابتكار، شعور عملی، قضاوت خلاقیت و تفكر انتزاعی همراه با توان یادگیری اندازهگیری میشد. شاید این گونه اقدامات اولیه را بتوان از اولین گامهای بنیادی در اندازهگیری هوش با تأكید بر جنبههای كلامی در نظر گرفت؛ سنتی پایدار كه هنوز هم در اندازهگیری هوش به آن توجه میشود و در اندازهگیری آن، به جنبههای كلامی و مهارتهای نظری- عملی پرداخته میشود. شیوهای كه در آزمونهای انفرادی هوش، مسیر واضحی را ترسیم كرده و باید آزمونهای كلامی را به صورت انفرادی و با انعطاف پذیری، اجرا كرد.
در پایان مرحلهی چهارم، آنهایی كه از گزینش با موفقیت بیرون میآمدند، به عنوان انسانهایی شناخته میشدند كه از قوهی ذهنی بسیار بالایی برخوردار بودند و بر اساس نمراتشان در مرحلهی چهارم، در یكی از چهار سطح قرار گرفته و به عنوان نیروهای دولت چین در سطح محلهای (پایین ترین سطح)، استانی، كشوری و ملی (بالاترین سطح)، منصوب میشدند. آنان افرادی بودند كه از توانمندی جسمانی (مرحله اول و دوم و تا حدودی مرحله سوم آزمون) و روان شناختی (مرحله سوم و چهارم) برخوردار بوده و میتوانستند زمام امور محلهای، استانی، كشوری و ملی را در دست بگیرند. شایان ذكر است در تاریخ روان شناسی نوین، از اقدام فوق به عنوان «آزمون استعداد در مقیاس وسیع برای انتخاب شهروندان كارگزار» یاد میشود. (21) (ماچك (22)، 2004).
پس از انتصاب این افراد به موقعیتهای مهم و مشاغل حساس و سپری شدن حداقل سه سال، این افراد دوباره مورد بررسی قرار میگرفتند و نمرات آنها در آزمونهای حسی، حركتی، ادراكی و تعقلی (كلامی) به دست میآمد. در صورت كاهش نمرات این افراد، آنها تنزل شغلی پیدا كرده و پستهایی با حساسیت كمتر به آنها واگذار میشد، ولی در صورت افزایش نمرات در آزمونهای فوق، آنان به پستهای بالاتری دست مییافتند و در موقعیتهای شغلی ارتقا مییافتند. درواقع، این اقدام میتوانست نقش ارزیابی و پیگیری را داشته باشد؛ زیرا از این طریق، نقاط ضعف و قوت طرح استعدادسنجی شهروندان كارگزار مشخص میشد.
از آنجایی كه اجرای مجدد آزمونهای فوق در سنجش قوای ذهنی كارگزاران دولت چین بسیار حساس بود، فقط عدهای خاص و ویژه با حكم محرمانهی امپراتور به این روند ادامه میدادند و مجری سنجش كارگزاران دولتی بودند. این افراد از نزدیكترین و مورداعتمادترین افراد نزد امپراتور بوده و باید تمامی اطلاعات در آزمونهای فوق را به صورت محرمانه بایگانی كرده و فقط نزد امپراتور آنها را آشكار میكردند.
با توجه به اینكه طرح فوق، از موقعیت بالایی برخوردار بود، به عنوان یكی از مناسبترین اقدامات امپراتوری چین در خاندان امپراتوری تی آنگ مطرح شد كه با سقوط این امپراتوری، طرح فوق نیز رو به انقراض رفته و تأكید فزاینده بر آزمونهای حسی، حركتی، ادراكی و تعقلی برای شناسایی نخبگان و انتصاب آنان در مشاغل كلیدی دولت، كاهش یافت.
در نهایت، میتوان بدین نتیجه رسید كه قبل از میلاد مسیح، هر موج متفاوتی باعث شده بود تا مفهوم كاملتری در حیطهی ماهیت، تحول و اندازهگیری هوش به دست آید. موج اول به عقاید افلاطون در گسترهی تفاوتهای فردی و انتخاب انسانهای طلایی به عنوان انسانهای ممتاز و نخبه كه مناسب رهبری مردماند، معطوف بود. این موج توانست تا دویست سال بعد، جنبهی كاربردی پیدا كرده و از طریق حمایتهای مسئولان معبد توآ كه طریقت دانایی را در توسعهی توانمندیهای جسمانی و روانی مهم میدانستند، جامهی عمل بپوشاند و به وسیلهی امپراتور چین، به كار گرفته شود. از آنجایی كه موج دوم را میتوان اقدامات معبد كونگ فو توآ دانست كه به تلفیق تواناییهای جسمانی و روانی با استناد به مهارتهای حسی، حركتی و ادراكی صورت پذیرفت، باید موج سوم را تأسیس مؤسسات اجتماعی كاملاً رسمی برای اندازهگیری استعداد عمومی داوطلبان در انتخاب و انتصاب شهروندان برای مشاغل دولتی در نظر گرفت. موج سوم، به صورت رسمی و در حد وسیع توسط امپراتوران چین، توسعه یافته و مفهوم عمیقی را در حیطهی ماهیت، تحول و اندازهگیری هوش، با عنوان قوای ذهنی و یا استعداد عمومی فراهم ساخت. جدول زیر معرف اقدامات مرتبط با شناسایی ماهیت، تحول و اندازهگیری هوش در دوران پیش از میلاد مسیح است:
تاریخ تقریبی |
مؤسسه حمایت كننده |
اقدامات چشمگیر |
365 سال قبل از میلاد مسیح |
آكادمی در آتن |
مفهوم سازی تفاوت های فردی و تقسیم افراد براساس قوای ذهنی به سه گروه انسانهای طلایی، نقرهای و آهنی |
260 سال قبل از میلاد مسیح |
معبد كونگ فو توآ |
انتخاب دانشجویان از بین داوطلبان با استفاده از آزمونهای حسی، حركتی، ادراكی و تعقلی كه بتوانند طریقت دانایی یا كونگ فو را به پایان برسانند و جامعه را به سوی درستی هدایت كنند. |
165 سال قبل از میلاد مسیح |
امپراتوری خاندان تی آنگ در چین |
تأسیس مؤسسات اجتماعی كاملاً رسمی برای انتخاب انسانهای ممتاز و انتصاب آنان در مناصب دولتی، براساس قوای ذهنی كه به وسیلهی آزمونهای حسی، حركتی، ادراكی و تعقلی (مواد كلامی) انجام میگرفت |
پینوشتها:
1.Kong Fu Toa
2.Talent
3.Plato
4.Tee ang
5.Epistemology
6.Holistic
7.Narrostic
8.Faculty
9.Cooper
10.Gift
11.Du Bois
12.Anastasi
13.Diagnostic
14.Vest Mayane
15.Wolman
16.Elaborately Formalized Social Institution
17.Examination
18.Sharpness
19.Concentration
20.Attention
21.Large-scale Aptitude testing for the selection of civil servant
22.Machek
كامكاری، كامبیز/افروز، غلامعلی، (1390)، مبانی روان شناختی هوش و خلاقیت: تاریخچه، نظریهها و رویكردها، تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}